عشق مامان و بابا احسانعشق مامان و بابا احسان، تا این لحظه: 14 سال و 10 ماه و 2 روز سن داره

خاطرات احسان مامان

خوشحالم که مادر هستم چون

برخی از زنان تصور می کنند اگر مادر شوند از زندگی شخصی، کاری و حتی روابط عاشقانه خود عقب خواهند افتاد. آنها فکر می کنند چگونه می توان با کودک اهداف حرفه ای خود را دنبال کرد؟ چگونه می توان به درجات بالای خودشناسی رسید و آیا می توان با فرزندی در بغل همان روابط عاشقانه قبل را با همسر خود داشت؟    اما باید بدانید واقعیت این است که می توان همه این کارها را حتی با حضور کودک نیز انجام داد. آنهایی که مادر شده اند، مصرانه تاکید می کنند بهترین اتفاق زندگی آنها، مادر شدنشان بوده است.  پس من خوشحالم که مادر هستم چون:   1.   او به من هدف داد همیشه به دنبال این بودم تا کسی باشم که دوست دارم. ا...
31 تير 1392

ماه مبارک رمضان

سلام عسل مامان       امروز روز اول ماه مبارک رمضانه و ما از دیروز به استقبالش رفتیم . از خدا میخوام کمکمون کنه تا مهمونهای خوبی باشیم براش. ...
19 تير 1392

عروسی دایی محمد رضا

سلام داماد کوشولوی من    جمعه عروسی دایی محمد رضا بود از صبحش با من همکاری کردی و موندی پیش بابایی و من رفتم آرایشگاه تا اومدی تالار اونجا هم سر عقد کلی شیرین کاری کردیو و فکر کنم توی تمام عکسهای مهمونها باشی ولی حتی یک دونه عکس هم من ازت ننداختم آخه اصلا یکجا بند نمیشدی که . شب هم رفتی پیش بابایی ومن تونستم حسابی با دوستامو و مهمونها برقصم خلاصه کلی خوش گذشت دست باباجون هم درد نکنه واقعا عروسی خوب و به یاد موندنی شد همه مهمونها راضی و سر حال بودن واقعا راست گفتن که هر چی پول بدی همون قدر آش میخوری .هم رسیدگیشون خوب بود هم تالار فوق العاده شیک و مدرن بود .مامان بابای طیبه جون هم کلی زحمت کشیده بودن و یه جهزیه کامل و ش...
16 تير 1392

بازی وبلاگی

از طرف دوست گلم نوشین جون به این بازی دعوت شدم .ممنون گلم . 1 _ بزرگترین ترس تو زندگیت چیه ؟  از دست دادن عزیزانم ٢ _ اگه ٢۴ ساعت نامرئی میشدی چیکار میکردی ؟ میرفتم توی مهد تا لحظاتی که احسان پیشم نیستو نظاره گر باشم ٣ _ اگه غول چراغ جادو توانایی بر آورده کردن یک آرزوی ۵ تا ١۵ حرفی رو داشته باشه چی آرزو میکنی ؟    همیشه سلامتی و شادی ۴ _ از میان اسب ، پلنگ ، سگ ، گربه و عقاب کدوم یکی رو دوست داری ؟ اسب ۵ _ کارتون مورد علاقه دوران کودکیت ؟ نل ۶ _ در پختن چه غذایی تبحر نداری ؟    کوکو ٧_ اولین واکنشت موقع عصبانیت ؟   داد میزنم ٨ _ &nb...
9 تير 1392

عکسهای تولد

سلام مرد کوچولوی مامان   پنج شنبه تولدت بود گل مامان و ما برات یک تولد خودمونی با حضور مامان جون و بابا جون و دایی ماهان و دایی محمد رضا و طیبه جون(عروس و داماد هفته دیگه) گرفتیم .جمعه هم بردمت آتلیه ماندانا جون و کلی هم اونجا با کت و شلوار خوشگلت عکس انداختی ولی روز تولدت هرکاری کردم کت و شلوارتو بپوشی قبول نکردی حالا چند تا از عکسها و کادو هات رو برات میگذارم : کادوی بابایی که یک لگو 3000 تیکه بود و تو با دیدنش کلی ذوق کردی کادوی خودم کادوی مامان جون و بابا جون کادوی دایی محمد رضا و کادوهای دایی ماهان جونت و اما وسایل نقلیه احسان واقع در انباری ...
8 تير 1392

سیب و شاتوت

سلام ماهک    الان با خاله فاطمه و خاله اعظم و خاله فرزانه (همکاران گرامی بنده ) با همدیگه رفتیم توی حیاط اداره .آخه توی حیاط یک درخت شاتوت و یه درخت سیب و چند تا درخت انار و زیتون و انگوره .کلی با صفاست .حسابی شاتوت و سیب خوردیم .خاله فاطی رو هم اونقدر تشویقش کردیم که بره بالای درخت تا بالاخره بنده خدا قبول کرد و از درخت رفت بالا .فکرش بکن با لباس فرم و جوراب شیشه ای و خلاصه کلی کلاس فرستادیمش بالای درخت ماهم که اون پایین از خنده کم مونده بود خودمون خیس کنیم که یهو دیدیم رئیس من از دور داره صدام میزنه .خلاصه با کلی خجالت و شرمندگی از توی باغچه بیرون اومدم و گفتم بله کاری داشتید ؟ و اون با خنده گفت اتاق خالیه من دارم میرم ج...
5 تير 1392

تب و تاب تولد و آرایشگاه خانوم گونه

سلام مرد کوچولوی مامان   چند روزیه که حسابی حال و هوای تولد داریو پشت سر هم از من میپرسی کی تولدته و هر روز یک کادو طلب میکنی . امروز هم برات وقت گرفتم که ببرمت برای اولین بار آرایشگاه تا موهاتو کوتاه کنم البته آرایشگاه زنانه یا بهتره به زبون خودت بگم : آرایشگاه خانوم گونه .هرچی اصرار میکنم که بری آرایشگاه مردونه میگی نه من مرد کوچولو هستم باید برم آرایشگاه خانوم گونه .حالا امیدوارم اونجا که میریم بازی در نیاریو بگذاری موهاتو کوتاه کنن . امروز توی راه برگشت از مهد به اداره کلی بهم حال دادی و گفتی مامان دوستت دارم عاشقتم . اندازه هوا دوستتت دارم و من ازت پرسیدم چرا اندازه هوا و شما جواب دادی چونکه هو...
5 تير 1392

نیمه شعبان

بر چهره پر ز نور مهدی صلوات /  بر جان و دل صبور مهدی صلوات تا امر فرج شود مهیا بفرست /  بهر فرج و ظهور مهدی صلوات . . . ولادت امام زمان (عج) مبارک باد     ...
2 تير 1392

حساسیت

سلام ماه من   روز سه شنبه بعد از ظهر که رسیدیم خونه با بابایی کلی خمیر بازی کردی بعدش هم مراسم هندونه خوری مطابق هر روز .هراز چند گاهی هم چشمت رو میمالیدی و من بهت هشدار میدادم که با دست خمیری دست به چشمت نزنی .صبح روز چهار شنبه هم که به خاطر اینکه خودم کمی حال ندار بودم سر کار نرفتم و موندیم خونه که وقتی بیدار شدی دیدم هر دو چشمت ورم کرده انگار که زنبور نیشش زده باشه بهد باباجون اومد دنبالمون و با هم رفتیم خونشون بعد از ظهر هم رفتیم بالا خونه دایی محمد رضا اینا و کمک کردیم تا وسایلشونو بچینن .صبح پنج شنبه هم دیدم هنوز چشمات همونطوریه تازه بدتر هم شده بود که با باباجون بردیمت دکتر . چند تا قطره داد که بریزم توی چشمای نازت .وقتی...
1 تير 1392
1